روزهای من

خاطرات روزانه وبلاگ نویسی کرمانی

روزهای من

خاطرات روزانه وبلاگ نویسی کرمانی

روز سبز در سرما

امروز رو به هیچ وجه حس کار نداشتم

به محض اینکه بیدار شدم به شرکت زنگ زدم گفتم امروز  برام مرخصی رد کنید

خیلی دلم گرفته .تصمیم گرفتم برم بیرون تو سرما یکم پیاده روی کنم.

به همه چی فکر میکنم

به اینده جنبش سبز

به این فکر می کنم اگر روزی دستگیر شدم.چگونه میتوانم عقاید سبز خود را حفظ کنم

یه لحظه به ذهنم خطور میکند کاپشن خود را در اورم و باتی شرت سبز.شعار یاحسین میرحسین سر دهم

اما از این چهره های بی روح مردم دلسرد می شوم .

پیش یکی از دوستان رفتم که تو انتخابات زیاد با هم بودیم.یه گیم نت داره

گفتم محسن یکم گیتار بزن دلم باز شه.خیلی اثر بخش بود

نزدیک ظهر بود و من بایستی برم به کار دنیا بپردازم

از محسن خداحافظی کردم.

گواهینامه رانندگیم 2 سال است که در بایگانی راهنمایی و رانندگی است

از دو سال پیش برای تحویلش اقدام نکردم یه یک ساعتی تو راهنمایی حیرون شدم

اما بعد از ان دلسردی صبح

سبز پوش شدم و در خیابان شروع به قدم زدن کردم

اینبار چهره مردم را گرم دیدم.فهمیدم  یک روزی همین مردم دوباره به صحنه می ایند و این بار برای ازادی ایران همدل میشوند.خیلی حسه خوبیه موقعی سبز هستی چقدر نگاههای مردم بسویت مهربان می شود.

تو راه به ادم های سبز میگم:

همیشه سبز باشید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد